روزای خوب بازیهای خوب
سلام عزیز گلم که اینقدر خوب و مهربونی (جمله پر انرژی تو به مامانی) بعد از 1 ماه اومدیم توی این مدت لب تاپ خراب شده بود و در حال تعمیر بود. میخوام اول از یک خاطره شروع کنم. چند روز پیش توی حموم داشتی آب بازی میکردی من و صدا زدی و گفتی مامان من هم گفتم بله گفتی مامان من میخوام پادشاه بشم من و بابایی که نشسته بودیم به هم نگاهی کردیم و خندیدیم و گفتم منظورت اینه که میخوای مثل سلطان سلیمان بشی.گفتی اره گفتم پس از این به بعد بهت میگیم حضرت سلطان رادین خان وارد میشود. تعظیم !!!!!!!! و همه با هم خندیدیم. امروز با هم کلی آبرنگ بازی کردیم و هرچیزی که میتونستی رنگ کنی برات آوردم تا رنگ کنی مثل کاج. ماکارانی. آب پاش کوچک ...